Wednesday, May 4, 2011

این زمین مال من است

روبرویت نشستم.‏
سفره‌ی ابر گسترده‌تر شد.‏
جرعه‌ای از پریشانی‌ات سر کشیدم‏.‏
 مژگان عباسلو
ــــــــــــــــــــــــــــــ
آخرای تابستون بود.‏
بی هوا می رفتم شمال.‏
بعد عوارضی رشت وایستادم تا این عکس رو بگیرم.‏
 پیاده که شدم این کلبه رو دیدم.‏
یادم میاد تا چند روز آرزوم این بود که این کلبه برای من باشه
حالا که فکر می کنم خیلی احمقانه به نظر میاد.‏
برای این دشت،‏
کلبۀ بزرگیه!‏

No comments:

Post a Comment

تلاشم می کنم محتوای بلاگ بر اساس تجربه های شخصی باشه. عکس ها رو خودم می گیرم