Friday, August 26, 2011

آزادی


تو در حضور خورشید نیمروز آزاد هستی؛
تو در حضور ستارگان شب آزاد هستی؛
و تو آزادی، هنگامی که دیگر نه خورشیدی وجود دارد و نه ماه و ستاره ای.‏
تو آزادی، حتی هنگامی که چشمان خویش را بر روی هر آنچه هست می بندی.‏
اما تو بندۀ کسی هستی که دوستش می داری، زیرا دوستش داری.‏
و بندۀ کسی که دوستت می دارد، چون دوستت دارد.‏
 جبران خلیل جبران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
دو هفته پیش، عموم رفت مونترال. خانوادگی رفتن. رفتند که بمونند. فردا هم که مارال می ره. اون هم مونترال. هفتۀ بعد هم الهام.‏ الهام هم مونترال.‏
مونترال، مونترال، مونترال، فکر نمی کردم یک شهر می تونه اینقدر دور باشه و در عین حال، نفرت انگیز.‏

No comments:

Post a Comment

تلاشم می کنم محتوای بلاگ بر اساس تجربه های شخصی باشه. عکس ها رو خودم می گیرم