از یک جایی می بینی که دوستات شروع می کنن به رفتن. کم، کم، کم، کم. یکی، یکی، یکی، یکی.
مسافرت، مهاجرت، ادامه تحصیل، فرصت شغلی.
بعد زنگ خطر برات به صدا در میاد. می بینی خوب اگه قراره تنها بمونی، چرا اینجا؟ می ری جایی بهتر، تنها بمونی.
بعد به بهونۀ مسافرت، مهاجرت، ادامه تحصیل یا فرصت شغل، تو هم قبلی ها رو تنها می گذاری.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن عکس برای ارتفاعات قلۀ سیالان است. مرداد 90. وقتی با بهترین آدمای زمین رفته بودیم کوه پیمایی.
*عنوان پست از سعدی
No comments:
Post a Comment